Confession اعتراف



من می خواهم اعتراف کنم. باورها و اهداف من در زندگی مورد تجاوز قرار گرفته است. این اتفاق نه یک بار و نه حتی دو بارکه بارها تکرار شده. در دنیا کسانی که به آنها تجاوزمیشود حماییت میشود و حتی شخص متجاوز با اشدد مجازات به زندان میرود و در برابر قانون زانو میزند. اما چگونه میتوانم متجاوزان خودم را به محکمه ببرم؟ به چه عنوان باید از آنها شکایت کنم؟
میدانم که چنین امری غیر ممکن به نظر می آید بنابراین نمیتوانم نقش شاکی را بازی کنم. اما دیگر به هیچ کس اجازه نخواهم داد که به افکارم و هویتم تجاوز کند. نه من دیگر اجازه نخواهم داد که حتی عزیزترینها و نزدیکترینها یا غولهایی با دل موش و حتی شغالان رنگین کمانی دستشان به تار موی افکارم برسد. دیگر نقش کسی که مظلومانه برای پافشاری در شعور و با فرهنگی خود دارد زندگی را بازی نخواهم کرد. تمام کسانی که جنایت کارانه در طول مدت زندگی من با ملایمت یا نامهربانی یا آنانی که تصور داشتند که تحمیل اعقاید آنها برای منافع من است باید آماده این جنگ باشند. چرا که شمشیر سنگین و لختی بر شانه هایم گذاشته ام تا قطعه قطعه کنم هر آن زبان و فکری که بخواهد متجاوز به من باشد.
همیشه تقصیر ما است که اجازه میدهیم که در کوچه تنهایی به ما حمله ور شوند زمانی که با ترس در چشمان
دریده اشان خیره نمیشوی و نشان نمیدهی که میتوانی درنده تر باشی گوشت و پوست تو را دریده اند و تو بیدار میشوی و سر بریده و تن تکه تکه شده آرزوهات را روی خاک سرد میبینی



I want confess here that I my beliefs and has been raped. It didn't happened once, not even twice, It is been many many times. Those are being raped are having organizations and they can get help from doctors or... Also they can sue the person who assaulted them with felony charges but I can not and I will not. I think I won't because I realized that it is always my fault.But I will not let anyone to even get close to my goals or beliefs.

Popular Posts